
هر آغازى را مىتوان "تولد" ناميد. هر بيدارى و هر آمدن را... تولد يعنى؛ فرصت باقى است.
اولين تولد هر انسانى، آمدن او به دنياى خاكى است اما آخرينِ آنها را هيچ كس نمىتواند بداند، زيرا؛ فرصت هميشه وجود دارد. اولين تولد زندگى استاد؛ در يك صبح اتفاق افتاد... مهم نيست ساعت چند بود! برف مى آمد يا باران! مهم آن است كه او آغاز كرد و مانند هر انسانى، فرصت هاى زيادى به نامش زده شد...
شايد بتوان دومين تولدِ فيلمنامه زندگىاش را در آغوش سنتور ديد؛ در شبى از شبهاى شب نشينى... روزى، كه با بيدارى در آغوش مادر آغاز شده و با آمدن در وادى موسيقى گذشته بود، براى خاطره شدن تلاشهاى زيادى را طلب مى نمود؛ شب زنده دارىها و مشغله هاى روزانۀ بسيارى نياز بود. وى در سالهاى عمر خويش؛ بارها بيدار شد و آغازهاى زيادى را تجربه نمود، آغاز در يك گروه موسيقى، آغاز در كنار اساتيد خوش نام؛ بيدارى در وادى طلب، بيدارى در دشت يكتا پرستى؛ آمدن در كنار نام بزرگان، آمدن در جمع مستعدان موسيقى؛ و بسيارى آغازِ بيدار و آمدن هاى ديگر...
تولد عظيم ديگرى در راه بود؛ در سال هزارو سيصد و هشتاد... گرچه پيش از آن نيز در رسانه و ديدگانِ مردم، حضورش را آغاز نموده بود، اما اين تولد متفاوتتر بود.
گمگشته؛ نه تنها يك اثر كه يك آلبوم نيز بود، آلبومى كه به پدر تقديم شد؛ به مادر؛ به استاد... گمگشته؛ بهانۀ آغازِ يك هنرمند در بين اكثريت بيشترى از مردم گشت.
اين آغاز، همچون اولين تولد، آغازگرِ بيدارىهاى بيشترى شد و به سرعت با "همراز" ديگرى ادامه يافت. حالا او بيدارى را بهتر از هميشه مى داند، ساده نگذشتن از كنار زندگى، از هر فرصتى براى او تولدى ساخت؛ نمى توان گفت آلبوم موفق "پريزاد" آخرين تولد عظيمِ وى بوده است، زيرا هنوز يك ماه از شنيده شدن اثر زيباى "سيماى ميهن" نگذشته است. اثرى كه بار ديگر ثابت نمود او شايستۀ كسب مدرك "دكترى" در رشتۀ موسيقى، در آيندۀ نزديك است.
در انتظار تولد او در آيينۀ آلبومى ديگر، و آغاز مجدد موسيقى در دستان "دكتر مجيد اخشابى" به ذكرِ دعاى سلامتش مى نشينيم.
تمامى تولدهاى او را به تمامى طرفداران وى و همراهانِ او در بسيارى از اين آغازها، تبريك عرض مىنماييم.
تولد عظيم ديگرى در راه بود؛ در سال هزارو سيصد و هشتاد... گرچه پيش از آن نيز در رسانه و ديدگانِ مردم، حضورش را آغاز نموده بود، اما اين تولد متفاوتتر بود.
گمگشته؛ نه تنها يك اثر كه يك آلبوم نيز بود، آلبومى كه به پدر تقديم شد؛ به مادر؛ به استاد... گمگشته؛ بهانۀ آغازِ يك هنرمند در بين اكثريت بيشترى از مردم گشت.
اين آغاز، همچون اولين تولد، آغازگرِ بيدارىهاى بيشترى شد و به سرعت با "همراز" ديگرى ادامه يافت. حالا او بيدارى را بهتر از هميشه مى داند، ساده نگذشتن از كنار زندگى، از هر فرصتى براى او تولدى ساخت؛ نمى توان گفت آلبوم موفق "پريزاد" آخرين تولد عظيمِ وى بوده است، زيرا هنوز يك ماه از شنيده شدن اثر زيباى "سيماى ميهن" نگذشته است. اثرى كه بار ديگر ثابت نمود او شايستۀ كسب مدرك "دكترى" در رشتۀ موسيقى، در آيندۀ نزديك است.
در انتظار تولد او در آيينۀ آلبومى ديگر، و آغاز مجدد موسيقى در دستان "دكتر مجيد اخشابى" به ذكرِ دعاى سلامتش مى نشينيم.
تمامى تولدهاى او را به تمامى طرفداران وى و همراهانِ او در بسيارى از اين آغازها، تبريك عرض مىنماييم.
1 نظر