Zohreh Fallahzadeh,
ممنون زهره جان برای این قلبهای قشنگ

Zohreh Fallahzadeh,
خواهش میکنم زهره جان

دل من زنده می‌گردد به بوی وصل دلداران

دماغم تازه می‌دارد نسیم وعده یاران

چشم داریم که دلبستگی بنمایی

دل ما راست فرو بستگی، بگشایی

تو کجایی که منت هیچ نمی‌بینم باز؟

باز هر جا که نظر می‌کنمت، آنجایی

دل فرزانه من تا سر زلف تو بدید

سر برآورد به آشفتگی و شیدایی

یعنی چه اینها

-----------------
امضا :

خیال زلف تو چشمم به خواب می‌بیند

دلم ز شمع جمال تو تاب می‌بیند

خوش آمدی، ز کجا می‌روی؟ بیا بنشین

بیا که می‌کنمت بر دو دیده جا بنشین

همین که روی تو دیدیم، باز شد دردل

چه حاجت است در دل زدن، بیا بنشین

همچنان مهر توام مونس جان است که بود

همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود

شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند

در فراق تو، ولی عهد همان است که بود

بیمار فتاده‌ام به کویت

راز دل من، فتاده بر کوی

باد آمد و بوی زلفش آورد

آویخته جان ما به یک موی

mozhdeh.nasiri,
سلام ممنون مژده خانم برای گلهای قشنگ

جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست

بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست

دیوانه این چنین که منم در بلای عشق

دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست

کیست که قصهٔ مرا پیش نگار من برد؟

باد به گوش او مگر ناله زار من برد

نامه نوشته‌ام بسی نیست کبوتری چرا؟

کو بر من بیاید و نامه به یار من برد