
ادبیات عامیانه، ادبیات تودهی مردم ایران، اثر مردمانی بیسواد یا کمسواد و غالباً شفاهی، که از جهت ساختار و محتوا، با ادبیات سنتی مکتوب فارسی متفاوت است.
زبان ساده، لحن عامیانه، حالات و اندیشههای عوام در این ادبیات نمایان است.
امروزه ادبیات عامیانه در نقاط گوناگون ایران با گویشهای متفاوت میان مردم مناطق گوناگون مشهور و متداول است.
از جمله در گیلان اشعار «شرف شاه دولایی» از شاعران قرن هشتم ه.ق، به گویش گیلکی، در مازندران اشعار «امیر پازواری» به گویش مازندرانی، در کردستان داستان های کُردی منظومی که اصطلاحاً بیت نامیده میشود و با آواز میخوانند و نیز بسیاری از قصههای کوتاه عامیانه به گویشهای گوناگون که گاه در آثار پژوهندگان گویششناسی نقل شده است.
در این مقاله صرفاً به ادبیات عامیانه فارسی متداول در درون مرزهای ایران پرداخته میشود.
اشعار عامیانه از دیرباز در میان مردم ایران شناخته شده، بوده است. این اشعار را، که به گویشهای محلی بوده است، «فَهلویات» میگفتهاند.
برخی از این فهلویات، که خنیاگران در کوچه و بازار میخواندهاند، داستانهای عشقی منظوم بوده است مانند آن چه که در مناطق غربی ایران درباره عشق شَروین دشتبی میخواندهاند.
به همین سبب است که اشعاری را هم که در زمان ما در جنوب ایران به گویشهای محلی میخوانند «شَروه» مینامند. در آذربایجان هم خوانندگان این فهلویات به نام «شهری خوان» معروفاند.
امروزه اشعار عامیانه به زبان فارسی را، که بر زبان عامه مردم جاری است، ترانه و تصنیف نیز میگویند.
وزن بسیاری از این اشعار منطبق با اوزان عروضی نیست، اما با طرز خواندن و تکیه بر برخی از هجاها میتوان آنها را موزون کرد.
اشعار عامیانه متأخرتر، متأثر از ادبیات سنتی است و وزن عروضی دارد.
قالب برخی از ترانههای عامیانه نیز مطابق با هیچ یک از قالب های شعر رسمی نیست، بلکه ساده و ایرانی است.
قالب دوبیتی بیش از قالبهای دیگر در اشعار عامیانه کاربرد دارد. برخی از اشعار متأخر نیز به قالبهای غزل و قصیده است.
این اشعار را با آهنگهای خاص و همراه با موسیقی و دوبیتیها را بیشتر با آواز دشتی و در گوشهی بختیاری میخوانند.
برخی از پژوهشگران دستگاه و مقام موسیقی این اشعار را ثبت کردهاند. سرایندگان بیشتر آنها معلوم نیستند، اما گاه نام برخی از آنان در دوبیتیها آمده است.
این نوع ترانههای عامیانه عاری از تشبیهات و استعارههای پیچیده و هرگونه تصنع و گویای احساسات و افکار عامیانه است.
در بسیاری از آنها زبان عامیانه و واژگان محلی به کار رفته است. بسیاری از این ترانهها نیز همان است که در بین مردم به باباطاهر یا فایز دشتستانی منسوب است.
امروزه اشعار عامیانه به زبان فارسی را، که بر زبان عامه مردم جاری است، ترانه و تصنیف نیز میگویند.
وزن بسیاری از این اشعار منطبق با اوزان عروضی نیست، اما با طرز خواندن و تکیه بر برخی از هجاها میتوان آنها را موزون کرد.
اشعار عامیانه متأخرتر، متأثر از ادبیات سنتی است و وزن عروضی دارد.
قالب برخی از ترانههای عامیانه نیز مطابق با هیچ یک از قالب های شعر رسمی نیست، بلکه ساده و ایرانی است.
قالب دوبیتی بیش از قالبهای دیگر در اشعار عامیانه کاربرد دارد. برخی از اشعار متأخر نیز به قالبهای غزل و قصیده است.
این اشعار را با آهنگهای خاص و همراه با موسیقی و دوبیتیها را بیشتر با آواز دشتی و در گوشهی بختیاری میخوانند.
برخی از پژوهشگران دستگاه و مقام موسیقی این اشعار را ثبت کردهاند. سرایندگان بیشتر آنها معلوم نیستند، اما گاه نام برخی از آنان در دوبیتیها آمده است.
این نوع ترانههای عامیانه عاری از تشبیهات و استعارههای پیچیده و هرگونه تصنع و گویای احساسات و افکار عامیانه است.
در بسیاری از آنها زبان عامیانه و واژگان محلی به کار رفته است. بسیاری از این ترانهها نیز همان است که در بین مردم به باباطاهر یا فایز دشتستانی منسوب است.
مضمون بیشتر ترانههای عامیانه، عاشقانه و در وصف معشوق، طلب وصال او، یا گله از هجران است.
بسیاری از آنها نیز نشانی از زندگی روستایی و عشایری دارد و در آنها از دشت و بیابان و سبزه و چشمه سخن گفته شده است.
در برخی از آنها با سوزی خاص سخن از دوری وطن و فراق یار و خویشان است.
برخی از آنها هم هجو و شوخی و مطایبه است و پارهای از آنها حکایتی را نقل میکند.
برخی از این اشعار در واقع مناظره یا گفت وگوی عاشقانه و دوستانه میان دو نفر است.
ادبیات عامیانه شاخهای از علم ادبیات میباشد که به طور غالب با بیتوجهی اهل فن روبه روست.
گرچه این شاخه ادبی از اهمیت والایی برخوردار است و حکم ستونهای ادبیات یک ملت را بر عهده دارد، اما اغلب با نگاه تحقیرآمیز برخی به ظاهر ادیب مواجه است، به نظر این گروه که خود را در بالاترین نقاط ادبیات پارسی میدانند، این بخش از ادبیات متعلق به مردم عادی و کم فهم و یا کودکان در حال بازی میباشد که از نظر ادبی هیچ ارزشی ندارد و شاید ممکن است در اثر ارائهی آنها موجبات حقارت و پستی ادبیات یک کشور و پردازنده آن را فراهم آورد.
بسیاری از آنها نیز نشانی از زندگی روستایی و عشایری دارد و در آنها از دشت و بیابان و سبزه و چشمه سخن گفته شده است.
در برخی از آنها با سوزی خاص سخن از دوری وطن و فراق یار و خویشان است.
برخی از آنها هم هجو و شوخی و مطایبه است و پارهای از آنها حکایتی را نقل میکند.
برخی از این اشعار در واقع مناظره یا گفت وگوی عاشقانه و دوستانه میان دو نفر است.
ادبیات عامیانه شاخهای از علم ادبیات میباشد که به طور غالب با بیتوجهی اهل فن روبه روست.
گرچه این شاخه ادبی از اهمیت والایی برخوردار است و حکم ستونهای ادبیات یک ملت را بر عهده دارد، اما اغلب با نگاه تحقیرآمیز برخی به ظاهر ادیب مواجه است، به نظر این گروه که خود را در بالاترین نقاط ادبیات پارسی میدانند، این بخش از ادبیات متعلق به مردم عادی و کم فهم و یا کودکان در حال بازی میباشد که از نظر ادبی هیچ ارزشی ندارد و شاید ممکن است در اثر ارائهی آنها موجبات حقارت و پستی ادبیات یک کشور و پردازنده آن را فراهم آورد.
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.