نور را نميتوان انكار كرد! چشمانت را هم كه بر رويش ببندي! باز از پس پلك هايت خود

كلمات بي روح، جان ميگيرند. جملات معني مي يابند.. و باران آغاز مي شود... باران

ماه دلداران است كه سخنش زمزم ياران ميشود هر بار! جرعه اي از چشمه معرفت و نفوذ

تابستان گرم را ميتوان با باران لطيف كلمات مطبوع كرد! و چه باراني عاشقانه تر از

در جوهره خود کم و کم سوخت معلم... تا درس محبت به من اموخت معلم... درمکتب او تاک

حديث نور است كه دل را نوراني ميكند... فانوسي در دستان يك استاد كه به شما تعارف

خاک را پرسیدم... می توانی آیا... دل مادر گردی؟... آسمانی شوی و خرمن اختر

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند... جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند... بساط

الهی الهی به صدق خدیجه... الهی الهی به زهرای اطهر... که بر حال زارم نظر کن...

امروز روز شادي و امسال سال گل... نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل... گل را مدد

تنها خداست که میداند... "بهترین” در زندگیت چگونه معنا میشود!... سایت رسمی مجید

هر کس گمشده ای دارد، و خدا گمشده ای داشت. هر کسی دو تاست، و خدا یکی بود و یکی

از فیض خیالت چمن سینه شکفت... از دیدن رویت گل آئینه شکفت... چون صبح لب از

دگر سر من و بالین عافیت هیهات... بدین هوس که سر خاکسار من دارد... مگر به درد

مي توان در زير باران گام زد... لحظه هاي تازه اي آغاز كرد... پاك شد در چشمه هاي

عصیان خلایق ارچه صحرا صحراست... در پیش عنایت تو یک برگ گیاست... هرچند گناه ماست

الهي به مستان ميخانه ات... به عقل آفرينان ديوانه ات... به میخانه وحدتم راه

الهي به مستان ميخانه ات... به عقل آفرينان ديوانه ات... به میخانه وحدتم راه

دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن... من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن... به بوی

قطره را بشویم دریا را نوسان آییم... و این نسیم بوزیم و جاودان بوزیم... و این