دو عکس نوشته زیبای جدید از مجید اخشابی در ادامه مطلب تقدیم نگاهتان خواهد شد.

آمد بهار و رفت  و  من از كنج آشيان... وقتي بر آمدم  كه 

مجید اخشابی: در محضر حکیم فرزانه و فیلسوف معاصر، دکتر دینانی عزیز با همراهی ِ

و چه زیبا و مختصر حسش را به بهار به ما می گوید... مجید اخشابی: سلام بر بهار.

مجید اخشابی: اینجا آبشار ویسادار در نزدیکی شهر پاره سره. پاره سر که مابین تالش

آمد بهار جان‌ها، ای شاخ تر به رقص آ... چون یوسف اندرآمد، مصر و شکر به رقص آ...

ای ز گندمزار ها سرشارتر... ای ز زرین شاخه ها پر بارتر... ای در بگشوده بر

برچهره گل شبنم نوروز خوش است... در صحن چمن روی دل افروز خوش است... از دی که

اعضای محترم سایت رسمی مجید اخشابی در ادامه مطلب ۲ تصویر زیبا بهمراه دو جمله از

امسال نیز یکسره سهم شما بهار... ما را در این زمانه چه کاریست با بهار؟... از پشت

مجید اخشابی: برف بیشترین خاطره ی خود را به کودکان می بخشد شاید به این خاطر باشد

جز این درخت... چیزی نمی گویم و... جز این پرنده... چیزی نمی خواهم... راحتم

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما... افتاده در غرقابه​ای تا خود که داند

کاج های زیادی بلند... زاغ های زیادی سیاه... آسمان به اندازه آبی... سنگچین ها

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش... خداوندا نگه دار از زوالش... ز رکن آباد ما صد لوحش

پشت شیشه برف میبارد... پشت شیشه برف میبارد... در سکوت سینه ام دستی... دانه

می توانی ابدیت را اینگونه به آسانی... هر کجا می خواهی... نرم و چالاک و سبکخیز

به چشم اندازت هر چه بیشترنزدیک شو... در چشم اندازت با چشمانت قدم بزن... با

دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز... من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست... با او چه

با یاد کشتگانش، آیینه خانه ای ساخت... آیینه دار او بود، آیینه چید عباس... از