روح هستی در میان بستر است لحظه های اخر پیغمبر است حضرت باران 192 را در ادامه

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر چون شیشه عطری که درش گم شده باشد   حضرت

در آغاز زمستان هرگز زمستانی مباد بهار آرزوهایت

آیه آیه همه جا عطر جنان می آید وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید جبرئیلی

همیشه اصیل و دانشجو بمانید شاخه نبات 189 را در ادمه مطلب بخوانيد

دلا امشب به مي بايد وضو کرد و هر ناممکني را آرزو کرد

دلا امشب به مي بايد وضو کرد و هر ناممکني را آرزو کرد

باران رسیده بود به ما پشت پنجره  از انتهای خلوت دنیا، تو آمدی...

پاییز دلها باران رحمت الهی را می طلبد کاش ببارد بر ما

میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت

مهر حضرت باران همراه همیشه تان ****************************************

مهر حضرت باران همراه همیشه تان ****************************************

مهر حضرت باران همراه همیشه تان ****************************************

منم محتاج این عشق و تویی مشتاق این عشق

منم محتاج این عشق و تویی مشتاق این عشق

ما کویریم بار الها تشنه... باران رحمتی ببار

حضرت باران/زمزم یاران   ماه دلداران/سلطان ما

یک عمر تماشای دری خون آلود/یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود  کم کم به علی بال

در فصل مهمانی اش با چه سیراب شویم زلالتر از حضرت باران

بارانی که در فصلش و بر اهلش ببارد که بوی خوب ِ خاک نمی دهد بارانی که در تاب