
مادر فرزند را بس حقهاست / او نه در خور جور و جفاست
...
آنچه روشن است، در طریقت و مرام مولانا، اهمیت و احترام زن درکنار دیگر اندیشههای آزادمنشانهي ملای رومی است.
به باور مولانا زن هیچگونه تفاوتی با مرد ندارد، زن نیز میتواند صاحب عشق الهی و دارای روح خدایی شود و اگر این گونه نبود او هرگز لیلی، معشوق مجنون را نور الهی نمینامید:
این کیست این کیست درحلقه ناگاه آمده / این نور الهی است از پیش الله آمده
لیلی زیبا را نگر خوش طالب مجنون شده / وان کهربای روح بین در جذب هر کاه آمده
مولانا چون مقامی والا برای زن قائل بود همواره زندگی سالم خانوادگی را ارج مینهاد و بدین سبب هیچگاه پایبند شهوت و اسیر هوای نفس نشد. او در در اثنای زندگی پرتلاطم خویش همواره بر این روش بود و در روزگاری که چند همسری بسیار معمول و رایج بود هیچگاه با دو همسر نزیست و تنها پس از مرگ همسر، دگربار ازدواج کرد. شایان توجه است که او هیچ گاه کنیز نیز نداشت. در حکایتها و تمثیلهایی هم که او با زبان شعر بیان داشته است همواره زنان و همسران نقشی پررنگ ایفا نمودهاند.
مولانا باوجود آن که بسان سعدی و اوحدی زنان پارسا و نیکومنش را ستوده و آنان را جلوهي جمال الهی خوانده است برخلاف آنان، عقیده به اختفا و باور به گوشهنشینی و کنج عزلت اختیار کردن زنان نداشت. به تعبیری دیگر، از منظر مولانا حضور دنیایی زن را نه تنها مردود و ناپسند نباید برشمرد بلکه باید ضروری و واجب پنداشت. به ظاهر وی بیشتر بر آن باور بود که هر چه منع شود میل و رغبت به آن افزوده میشود، به همین سبب همواره بیان میداشت «اگر زن نخواهد کار ناشایست کند اگر منع کنی و نکنی نخواهد کرد و اگر برعکس بخواهد، منع جز افزودن میل او ثمر دیگری ندارد.»
آنچه از منابع تاریخی، ادبی و برخی از تذکره ها برمی آید زنان بسیاری بودند که مرید مولانا بودند. علاوه بر زنان اشراف، زنان طبقهي متوسط و پایین از هر صنف و گروه که بودند برای مولانا مجلس ترتیب میدادند و از او دعوت می نمودند و وقتی مولانا در چنین مجالسی حاضر میشد زنان گلبارانش میکردند، آنان که ثروتمند و دارای مکنت بودند جواهر نثار راهش میکردند.
عشق مجازی هم از نظر مولانا جایگاه خاصی دارد، مشروط بر این که با هوا و هوس آلوده نشود. به باور او زن نماد عشق الهی است و عشق اکسیر حیات است و پلهای برای ملاقات با خدا.
مرد و زن چون یک شود آن یک تویی / چون که یکها محو شد آنک تویی
در پایان و به عنوان برآیند آنچه تاکنون گفته آمد، ميتوان اقرار داشت که مولانا به زن به عنوان موجودی آرمانی نمینگریست، اما نگاه و تفکرش نسبت به زن سنجیده و متعالی بود. به تعبیری دیگر، میتوان بر درستی گفتار افلاکی، نویسندهي کتاب مناقب العارفین، گواهی داد که شیوه و طریقت مولوی «در هیچ عهدی و در هیچ حاکمی دیده نشد.»
منبع: روزنامهي جامجم
فرستنده: مريم پورمحمدي
به باور مولانا زن هیچگونه تفاوتی با مرد ندارد، زن نیز میتواند صاحب عشق الهی و دارای روح خدایی شود و اگر این گونه نبود او هرگز لیلی، معشوق مجنون را نور الهی نمینامید:
این کیست این کیست درحلقه ناگاه آمده / این نور الهی است از پیش الله آمده
لیلی زیبا را نگر خوش طالب مجنون شده / وان کهربای روح بین در جذب هر کاه آمده
مولانا چون مقامی والا برای زن قائل بود همواره زندگی سالم خانوادگی را ارج مینهاد و بدین سبب هیچگاه پایبند شهوت و اسیر هوای نفس نشد. او در در اثنای زندگی پرتلاطم خویش همواره بر این روش بود و در روزگاری که چند همسری بسیار معمول و رایج بود هیچگاه با دو همسر نزیست و تنها پس از مرگ همسر، دگربار ازدواج کرد. شایان توجه است که او هیچ گاه کنیز نیز نداشت. در حکایتها و تمثیلهایی هم که او با زبان شعر بیان داشته است همواره زنان و همسران نقشی پررنگ ایفا نمودهاند.
مولانا باوجود آن که بسان سعدی و اوحدی زنان پارسا و نیکومنش را ستوده و آنان را جلوهي جمال الهی خوانده است برخلاف آنان، عقیده به اختفا و باور به گوشهنشینی و کنج عزلت اختیار کردن زنان نداشت. به تعبیری دیگر، از منظر مولانا حضور دنیایی زن را نه تنها مردود و ناپسند نباید برشمرد بلکه باید ضروری و واجب پنداشت. به ظاهر وی بیشتر بر آن باور بود که هر چه منع شود میل و رغبت به آن افزوده میشود، به همین سبب همواره بیان میداشت «اگر زن نخواهد کار ناشایست کند اگر منع کنی و نکنی نخواهد کرد و اگر برعکس بخواهد، منع جز افزودن میل او ثمر دیگری ندارد.»
آنچه از منابع تاریخی، ادبی و برخی از تذکره ها برمی آید زنان بسیاری بودند که مرید مولانا بودند. علاوه بر زنان اشراف، زنان طبقهي متوسط و پایین از هر صنف و گروه که بودند برای مولانا مجلس ترتیب میدادند و از او دعوت می نمودند و وقتی مولانا در چنین مجالسی حاضر میشد زنان گلبارانش میکردند، آنان که ثروتمند و دارای مکنت بودند جواهر نثار راهش میکردند.
عشق مجازی هم از نظر مولانا جایگاه خاصی دارد، مشروط بر این که با هوا و هوس آلوده نشود. به باور او زن نماد عشق الهی است و عشق اکسیر حیات است و پلهای برای ملاقات با خدا.
مرد و زن چون یک شود آن یک تویی / چون که یکها محو شد آنک تویی
در پایان و به عنوان برآیند آنچه تاکنون گفته آمد، ميتوان اقرار داشت که مولانا به زن به عنوان موجودی آرمانی نمینگریست، اما نگاه و تفکرش نسبت به زن سنجیده و متعالی بود. به تعبیری دیگر، میتوان بر درستی گفتار افلاکی، نویسندهي کتاب مناقب العارفین، گواهی داد که شیوه و طریقت مولوی «در هیچ عهدی و در هیچ حاکمی دیده نشد.»
منبع: روزنامهي جامجم
فرستنده: مريم پورمحمدي
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.