
از دست دادن براي به دست آوردن، مردن براي زندگي، زيستن و برگزيدن براي ديگران و فراموش كردن خود، اينها تمام آموزه و تلنگري است كه مخاطب با خواندن رمان «رز گمشده» از سردار ازگان به آن ميرسد.
وقتي كه رازهاي جهان را بيش از اندازه كشف ميكنيم و همه چيز برايمان عريان ميشود و ديگر مثل زمانهاي قديم چيزي براي خيال، براي رازگونه ماندن نداريم، انگار دنيايمان بيمزه و بدون دستاوردهاي شخصي ميشود...
در اين هنگام به جهان اسطورهاي پناه ميآوريم تا شايد بتوانيم به گونهاي جاي خالي رازهاي از دست رفته را جبران كنيم. «رز گمشده» نيز از دنياي دختري ميگويد كه ميخواست آرزوهايش را براي احترام ديدن از مردم، معتبربودن و زيستن مطابق زندگي تعريف شده نظامهاي برتر به فراموشي بسپارد. او انتظارهاي مردم را خوب ميفهميد و خود آنها را ميپذيرفت و هر روز اسيرتر ميشد و بعد با مرگ مادرش و رفتن به دنبال نيمه گمشده خود و رها كردن تمام خوبيهاي زندگي مثل جشن فارغالتحصيلي، پيشنهادهاي عالي وكالت و... توانست بيسر و صدا عليه اين الگوهاي تعريف شده قيام و «خود» را زندگي كند، رمان بنويسد و آرزوهاي مردهاش را زنده كند.
سردار ازكان با استفاده از اسطوره آرتميس (ديانا) و مريم (البته با بعد دينياش) با گلهاي رز از جنگ دروني دختري ميگويد كه راز را در زندگي گم كرده است و فقط آرتميس وجودش را (الهه شكار كه مردم به آن اعتبار داده بودند و چيزي از خود نداشت) زندگي كرده بود و مريم آن كه ميتوانست آرام و باشكوه و موفق و بدون تعارض زندگي كند، هر روز در درونش پژمردهتر از ديروز ميشد.
اين اتفاقي است كه در ما نيز رخ ميدهد و شايد هر كدام بارها و بارها در دوراهيهاي زندگيمان ميان اعتبار و خود بودن مجبور به انتخاب شدهايم. اين كتاب براي درك ديگرگون جمله «تنها چيزي كه براي خاص بودن نيازي داري خودت هستي» (ص 27) ارزش خواندن و انديشيدن نو دارد. خصوصا براي آنها كه امروز نيز چنين زندگي ميكنند يا هنوز هم گاهي به آرزوهاي سالهاي گذشته خود فكر ميكنند و به درستي انتخابشان و... .
راه رهايي از بزرگترين مانع دنبال كردن روياها ترس بزرگي در دل انسان مياندازد؛ ترسي كه بايد يك بار در آن قدم گذاشت و حقيقت آن را ديد و سوختن در نور را به زندگي در تيرگي ترجيح داد. شگفتآور است كه مرگ را به زندگي ترجيح دادن ميتواند انسان را شكوفا كند! اگرچه مسير با اعتراض آغاز ميشود، ولي راه طي ميشود و در نهايت لذت تولد دوباره چشيده ميشود.
«رز گمشده» از سال 2009 كه براي نخستين بار در استانبول به چاپ رسيده، تاكنون به 39 زبان دنيا در 50 كشور ترجمه شده است. خلاقيت ازكان در گرهافكنيهاي رمان تحسينبرانگيز است. پيش از خواندن كتاب اين سوال برايم ايجاد شد كه چرا بايد «رز گمشده» طرفداران زيادي داشته باشد؟ ازكان بر كدام مفهوم گمشده زندگي انسانهاي امروز دست گذاشته كه به سادگي كتابش در ملتهاي مختلف با انديشههاي متفاوت به فروش ميرسد؟ و كتاب را كه تمام كردم به درد عميق انسانهايي در جهان پيرامونم پي بردم كه «خود» را زندگي نميكنند. «خود» را به شكلي كه ميدانند تاييد ميشود، ميسازند و اين انديشه باطل را به آيندگان نيز منتقل ميكنند و شايد هر كدام در برههاي از زمان در جستوجوي خود بودهاند و چون تحمل سختيهاي ابتدايي راه را به جان نخريدهاند، از «خود» رويگردان شدهاند و به همان لذت پوچ و ناپايدار توجه گرفتن از ديگران بسنده كردهاند.
به همت: مریم پورمحمدی
سردار ازكان با استفاده از اسطوره آرتميس (ديانا) و مريم (البته با بعد دينياش) با گلهاي رز از جنگ دروني دختري ميگويد كه راز را در زندگي گم كرده است و فقط آرتميس وجودش را (الهه شكار كه مردم به آن اعتبار داده بودند و چيزي از خود نداشت) زندگي كرده بود و مريم آن كه ميتوانست آرام و باشكوه و موفق و بدون تعارض زندگي كند، هر روز در درونش پژمردهتر از ديروز ميشد.
اين اتفاقي است كه در ما نيز رخ ميدهد و شايد هر كدام بارها و بارها در دوراهيهاي زندگيمان ميان اعتبار و خود بودن مجبور به انتخاب شدهايم. اين كتاب براي درك ديگرگون جمله «تنها چيزي كه براي خاص بودن نيازي داري خودت هستي» (ص 27) ارزش خواندن و انديشيدن نو دارد. خصوصا براي آنها كه امروز نيز چنين زندگي ميكنند يا هنوز هم گاهي به آرزوهاي سالهاي گذشته خود فكر ميكنند و به درستي انتخابشان و... .
راه رهايي از بزرگترين مانع دنبال كردن روياها ترس بزرگي در دل انسان مياندازد؛ ترسي كه بايد يك بار در آن قدم گذاشت و حقيقت آن را ديد و سوختن در نور را به زندگي در تيرگي ترجيح داد. شگفتآور است كه مرگ را به زندگي ترجيح دادن ميتواند انسان را شكوفا كند! اگرچه مسير با اعتراض آغاز ميشود، ولي راه طي ميشود و در نهايت لذت تولد دوباره چشيده ميشود.
«رز گمشده» از سال 2009 كه براي نخستين بار در استانبول به چاپ رسيده، تاكنون به 39 زبان دنيا در 50 كشور ترجمه شده است. خلاقيت ازكان در گرهافكنيهاي رمان تحسينبرانگيز است. پيش از خواندن كتاب اين سوال برايم ايجاد شد كه چرا بايد «رز گمشده» طرفداران زيادي داشته باشد؟ ازكان بر كدام مفهوم گمشده زندگي انسانهاي امروز دست گذاشته كه به سادگي كتابش در ملتهاي مختلف با انديشههاي متفاوت به فروش ميرسد؟ و كتاب را كه تمام كردم به درد عميق انسانهايي در جهان پيرامونم پي بردم كه «خود» را زندگي نميكنند. «خود» را به شكلي كه ميدانند تاييد ميشود، ميسازند و اين انديشه باطل را به آيندگان نيز منتقل ميكنند و شايد هر كدام در برههاي از زمان در جستوجوي خود بودهاند و چون تحمل سختيهاي ابتدايي راه را به جان نخريدهاند، از «خود» رويگردان شدهاند و به همان لذت پوچ و ناپايدار توجه گرفتن از ديگران بسنده كردهاند.
به همت: مریم پورمحمدی
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.