بسیاری از کسانی که به حقیقت می پردازند با مخالفت و عناد دوستان خود مواجه
می شوند. زیرا دوستانشان بیش از اندازه دل نگران کتابها و سخنرانیهایی
هستند که آنها می خوانند و می شنوند.
دوستی کتابم بازی زندگی، و راه این بازی را به خانه بردارش برد تا آن را آنجا بخواند. هیچ کدام از مردان جوان خانواده زیر بار نرفتند که آن را بخوانند. عقیده آنها این بود که: ما اهل این را اراجیف نیستیم. یکی از آنها راننده تاکسی است.
شبی که تاکسی راننده دیگری را می راند، هنگام سوار شدن، متوجه کتابی شد که گوشه تاکسی افتاده بود: بازی زندگی، و راه این بازی. روز بعد، به عمه اش گفت: دیشب کتاب خانم شین را در تاکسی پیدا کردم و خواندم. عجب کتاب بی نظیری است. چقدر خواندنی بود. چرا کتاب دیگری نمی نویسد؟ خدا برای انجام معجزات خود، گاه یک دور کامل چرخ فلکی می زند.
به دلیل نوع حرفه ام با همه جور آدمی سروکار دارم. بیشماری ناراضی و گله مند و اندک شماری شاکر و خرسند. روزی مردی به من گفت: من از نعمات زادی بهره مندم که باید برای یکایک آنها شکرگزار باشم. سلامتم و پول کافی دارم و وانگهی هنوز هم مجردم!
تنها در کتاب مقدس و افسانه های پریان با کلمه (( تا ابدالاباد)) مواجه می شویم. در عالم مطلق، آدمی بی زمان و بی مکان و از این رو، خیر و صلاح او (( از ازل تا به ابد)) پایدار است. افسانه های پریان از دل اساطیر کهن پارسی برخاستند که بنیاد آنها حقیقت بود.
((علاء الدین و چراغ جادو)) یعنی تصویر عینی کلمه. علاء الدین چراغ را دزدید و به همه آروزهای خود رسید. کلام تو چراغ است! واژه ها و اندیشه ها نوعی رادیو اکتیویته اند که بی ثمر باز نمی گردند. دانشمندی گفته است که کلمات در هاله ای از نور قرار دارند. و انسان مدام ثمره کلام خود را می درود.
در یکی از جلساتم دوستی به من گفت که مردی را با خود آورده که بیشتر از یک سال است بیکار است. به او گفتم: اینک الحال زمان مقبول است. اینک الحال روز نجات است. و تکرار این عبارت را به او توصیه کردم که: اینک الحال زمان مقبول است. امروز روز خوش اقبالی حیرت انگیز من است. دیدم که برق شادی در جشامنش درخشید. و چندی نگذشت که با حقوق نه هزار دلار در سال مشغول کار شد.
زنی به من گفت وقتی باری پیشکشی که او اهدا کرده بود برکت طلبیده و گفته بودم که: هر هدیه ای هزاران برابر به خود اهدا کننده باز می گردد. او نیز بی درنگ یک اسکناس یک دلاری متبرک است و هزار برابر باز می گردد. چندی نگذشت که به غیر منتظره ترین شیوه ممکن هزار دلار دریافت کرد.
اما چرا بعضی از مردم سریعتر از دیگران این حقیقت را به نمایش در می آوردند؟ چون گوشهایش شنوا دارند که می شنود. درباب سیزدهم انجیل متّی، عیسی مسیح مثل برزگری را می گوید که برخی از تخمهایی که پاشید، در زمین نیکو کاشته شده بار آورد. و اما از من به شما نصیحت که: به کلامی گوش سپارید که طنین آن، بارقه ای از تحقق آرزو را به ارمغان می آورد. آن کلام که دل آگاهی تو را از یقین سرشار می کند. آن کلامی است که ثمر خواهد داد.
یک روز به فروشگاهی رفتم که مدیر آن را خوب می شناختم. به یکی از کارمندان او یک کارت عبارت تاکیدی داده بودم.به شوخی به او گفتم: برای تو یک نفر که هرگز کارتم را به هدر نمی دهم. چون از آن استفاده نخواهی کرد. گفت: حالا یک بده. قول می دهم که استفاده کنم. هفته بعد که به آنجا رفتم یک کارت عبارت تاکیدی به او دادم. پیش از اینکه از فروشگاه بروم هیجان زده به سویم دوید و گفت: راستی آن عبارت را تکرار کردم و دو مشتری تازه وارد مغازه شدند.
آن عبارت این بود: اینک الحال زمان مقبول است. امروز است روز خوش اقبالی حیرت انگیز من. پس عبارت تاکیدی کار خود را کرده بود!
چه بسیارند مردمی که منظور خود را با کلماتی اغراق آمیزه و بی پروا بیان می کنند. موضوع بسیاری از درسهایم را در آرایشگاه و سالن زیبایی پیدا می کنم. مثلا" دختری جوان که مجله ای می خواست تا نگاهی به آن بیندازد،به متصدی تلفن گفت: چیزی به من بده که به طرز وحشتناکی تازه و به طرز مرگباری هیجان انگیز باشد. حال آنکه تنها چیزی که می خواست آخرین شماره یک مجله سینمایی بود. از مردم می شنویم: ای کاش حادثه ای وحشتناک هیجان انگیز اتفاق بیفتد. بی خبر از اینکه با چنین جمله ای به استقبال تجربه ای ناخوشایند اما هیجان انگیز می روند. تازه بعد هم حیران می مانند که چرا باید چنین پیشامدی برایشان رخ بدهد.
در همه دانشکده ها باید درس ما بعد الطبیعه را بگنجانند. ما بعد الطبیعه یعنی حکمت اعصار. همان خرد کهن که در طول سده ها، نسل بعد از نسل، در سرزمینهای چون هند و مصر و یونان می آموختند.
هرمس المثلث معلمی بزرگ از سرزمین مصر بود که تعالیم او در کما دقت نگاهبانی شده و پس از گذشت ده قرن به ما رسیده است. او روزگاری در مصر می زیست که تبار حاضر آدمیان، دوران نوزادی خود را می گذارند. با مطالعه دقیق (( کی بالیون)) در می یابیم که او همان دانشی را تعلیم می داد که امروز ما همراه است. و با هر چه که نفحه اش را بوزانید یگانه می شوید. پس بیایید تا همه ما از هم اکنون نفحه توفیق و سعادت و دولت بوزانیم.
اینک الحال زمان مقبول است. امروز است روز خوش اقبالی حیرت انگیز من!
دوستی کتابم بازی زندگی، و راه این بازی را به خانه بردارش برد تا آن را آنجا بخواند. هیچ کدام از مردان جوان خانواده زیر بار نرفتند که آن را بخوانند. عقیده آنها این بود که: ما اهل این را اراجیف نیستیم. یکی از آنها راننده تاکسی است.
شبی که تاکسی راننده دیگری را می راند، هنگام سوار شدن، متوجه کتابی شد که گوشه تاکسی افتاده بود: بازی زندگی، و راه این بازی. روز بعد، به عمه اش گفت: دیشب کتاب خانم شین را در تاکسی پیدا کردم و خواندم. عجب کتاب بی نظیری است. چقدر خواندنی بود. چرا کتاب دیگری نمی نویسد؟ خدا برای انجام معجزات خود، گاه یک دور کامل چرخ فلکی می زند.
به دلیل نوع حرفه ام با همه جور آدمی سروکار دارم. بیشماری ناراضی و گله مند و اندک شماری شاکر و خرسند. روزی مردی به من گفت: من از نعمات زادی بهره مندم که باید برای یکایک آنها شکرگزار باشم. سلامتم و پول کافی دارم و وانگهی هنوز هم مجردم!
تنها در کتاب مقدس و افسانه های پریان با کلمه (( تا ابدالاباد)) مواجه می شویم. در عالم مطلق، آدمی بی زمان و بی مکان و از این رو، خیر و صلاح او (( از ازل تا به ابد)) پایدار است. افسانه های پریان از دل اساطیر کهن پارسی برخاستند که بنیاد آنها حقیقت بود.
((علاء الدین و چراغ جادو)) یعنی تصویر عینی کلمه. علاء الدین چراغ را دزدید و به همه آروزهای خود رسید. کلام تو چراغ است! واژه ها و اندیشه ها نوعی رادیو اکتیویته اند که بی ثمر باز نمی گردند. دانشمندی گفته است که کلمات در هاله ای از نور قرار دارند. و انسان مدام ثمره کلام خود را می درود.
در یکی از جلساتم دوستی به من گفت که مردی را با خود آورده که بیشتر از یک سال است بیکار است. به او گفتم: اینک الحال زمان مقبول است. اینک الحال روز نجات است. و تکرار این عبارت را به او توصیه کردم که: اینک الحال زمان مقبول است. امروز روز خوش اقبالی حیرت انگیز من است. دیدم که برق شادی در جشامنش درخشید. و چندی نگذشت که با حقوق نه هزار دلار در سال مشغول کار شد.
زنی به من گفت وقتی باری پیشکشی که او اهدا کرده بود برکت طلبیده و گفته بودم که: هر هدیه ای هزاران برابر به خود اهدا کننده باز می گردد. او نیز بی درنگ یک اسکناس یک دلاری متبرک است و هزار برابر باز می گردد. چندی نگذشت که به غیر منتظره ترین شیوه ممکن هزار دلار دریافت کرد.
اما چرا بعضی از مردم سریعتر از دیگران این حقیقت را به نمایش در می آوردند؟ چون گوشهایش شنوا دارند که می شنود. درباب سیزدهم انجیل متّی، عیسی مسیح مثل برزگری را می گوید که برخی از تخمهایی که پاشید، در زمین نیکو کاشته شده بار آورد. و اما از من به شما نصیحت که: به کلامی گوش سپارید که طنین آن، بارقه ای از تحقق آرزو را به ارمغان می آورد. آن کلام که دل آگاهی تو را از یقین سرشار می کند. آن کلامی است که ثمر خواهد داد.
یک روز به فروشگاهی رفتم که مدیر آن را خوب می شناختم. به یکی از کارمندان او یک کارت عبارت تاکیدی داده بودم.به شوخی به او گفتم: برای تو یک نفر که هرگز کارتم را به هدر نمی دهم. چون از آن استفاده نخواهی کرد. گفت: حالا یک بده. قول می دهم که استفاده کنم. هفته بعد که به آنجا رفتم یک کارت عبارت تاکیدی به او دادم. پیش از اینکه از فروشگاه بروم هیجان زده به سویم دوید و گفت: راستی آن عبارت را تکرار کردم و دو مشتری تازه وارد مغازه شدند.
آن عبارت این بود: اینک الحال زمان مقبول است. امروز است روز خوش اقبالی حیرت انگیز من. پس عبارت تاکیدی کار خود را کرده بود!
چه بسیارند مردمی که منظور خود را با کلماتی اغراق آمیزه و بی پروا بیان می کنند. موضوع بسیاری از درسهایم را در آرایشگاه و سالن زیبایی پیدا می کنم. مثلا" دختری جوان که مجله ای می خواست تا نگاهی به آن بیندازد،به متصدی تلفن گفت: چیزی به من بده که به طرز وحشتناکی تازه و به طرز مرگباری هیجان انگیز باشد. حال آنکه تنها چیزی که می خواست آخرین شماره یک مجله سینمایی بود. از مردم می شنویم: ای کاش حادثه ای وحشتناک هیجان انگیز اتفاق بیفتد. بی خبر از اینکه با چنین جمله ای به استقبال تجربه ای ناخوشایند اما هیجان انگیز می روند. تازه بعد هم حیران می مانند که چرا باید چنین پیشامدی برایشان رخ بدهد.
در همه دانشکده ها باید درس ما بعد الطبیعه را بگنجانند. ما بعد الطبیعه یعنی حکمت اعصار. همان خرد کهن که در طول سده ها، نسل بعد از نسل، در سرزمینهای چون هند و مصر و یونان می آموختند.
هرمس المثلث معلمی بزرگ از سرزمین مصر بود که تعالیم او در کما دقت نگاهبانی شده و پس از گذشت ده قرن به ما رسیده است. او روزگاری در مصر می زیست که تبار حاضر آدمیان، دوران نوزادی خود را می گذارند. با مطالعه دقیق (( کی بالیون)) در می یابیم که او همان دانشی را تعلیم می داد که امروز ما همراه است. و با هر چه که نفحه اش را بوزانید یگانه می شوید. پس بیایید تا همه ما از هم اکنون نفحه توفیق و سعادت و دولت بوزانیم.
اینک الحال زمان مقبول است. امروز است روز خوش اقبالی حیرت انگیز من!
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.