و نشايد که پادشاه تغير مزاج خويش بي يقيني صادق با اهل و امانت روا دارد، وليکن [..]

ديگري گفت: اميني ازو بمن هرچيزي مي رسانيد و در تصديق آن تردد مي داشتم تا اين [..]

شير گفت: در اين مدافعت (عذر آوردن از قبول كار) چه فايده؟ که البته ترا معاف [..]

و پس از تفهيم اين معاني و شناخت اين دقايق بر پادشاه فرض است که تفحص عمال و تتبع [..]

راي گفت: شنودم مثل دشمن آزرده که دل بر استمالت (به سوي خويش جنبانيدن) او [..]

گر باد انتقام تو بربحر بگذرد از آب هر بخار که خيزد شود غبار من مي دانم که گناه [..]

فنزه گفت: حقد و آزار در اصل مخوفست، خاصه که اندر ضماير ملوک ممکن گردد، که [..]

داشت زالي بروستاي چکاو مهستي نام دختري و دو گاو نو عروسي چو سرو تر بالان گشت [..]

خبر بملک رسيد، براي چشمهاي پسر جزعها (ناشکيبايي) کرد و خواست که مرغ را بدست آرد [..]

راي گفت برهمن را: شنودم مثل کسي که دشمنان غالب و خصوم قاهر بدو محيط شوند و مفزع [..]

و کلي مواصلات عالميان جز براي عاجل نفع ممکن نباشد. و من بدانچه قبول کرده ام [..]

پس نزديک گربه رفت و پرسيد که حال چيست؟ گفت: مقرون بابواب بلا و مشقت. موش گفت:لو [..]

راي گفت شنودم مثل آن کس که بي فکرت و رويت خود را در درياي حيرت و ندامت افگند و [..]

پارسا مردي بود و در جوار او بازارگاني بود که شهد و روغن فروختي، و هر روز بامداد [..]

راي گفت برهمن را: شنودم داستان کسي که برمراد خود قادر گردد و در حفظ ان اهمال [..]

گفت: آورده اند که شيري را گر بر آمد و قوت او چنان ساقط شد که از حرکت فروماند و [..]

بيستاد و با دل ازين نمط مناظره مي کرد، و آثار تردد در وي مي نمود. بوزنه را ريبي [..]

و پيغامبر گفت عليه السلام حبک الشي ء يعمي و يصم (دوست داشتن تو چيزي را موجب [..]

و در زير آن درخت باخه اي نشستي و بسايه آن استراحت طلبيدي. روزي بوزنه انجير مي [..]

راي گفت:شنودم داستان تصون (مواظب خود بودن و خود را حفظ كردن) از خداع (فريفتن، [..]