
اخیرا
بالاخره
واخیرا إکتشفت إنی بإسم الحب أنا لعبة
بالاخره یافتم که من به نام عشق بازیچه ام...
و کل العشرة والإخلاص وکل التضحیة کذبة
و همه ی همراره بودن و صداقت و همه ی جان نثاری دروغ ست
أنا نادم على نفسی على یومی وعلى أمسی
من پشیمانم برای خودم متاسفم برای امروزم و دیروزم متاسفم
على عمری الترکته بإیدک تعذبه
برای عمری که تلف شد عمری که بین دستانت عذاب کشید
خسارة یا مشاعرنا قصایدنا و خواطرنا
خسارت دید و از بین رفت هر آنچه احساس و قصیده و غزل ها و خاطرات
حرگناها ببرود أعصاب وسکرنا على کذبة
تمامی آن ها آتش گرفتند با برف و سرمای کدورت و احساس و مستشان کردیم با ریا و تزویر
خسارة خسارة خسارة
تباهی تباهی تباهی
شاعر: نامعلوم
گردآوری و ترجمه: امیره اشرف الدینی
مسئول بخش هندی و عربی
Email:Ranirajamandir@yahoo.com
گردآوری و ترجمه: امیره اشرف الدینی
مسئول بخش هندی و عربی
Email:Ranirajamandir@yahoo.com
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.