دانشمندان و پزشکان همواره طوری عمل کردهاند که اعتماد افراد جامعه را جلب کنند؛ اما در طول تاریخ دانشمندان و پزشکانی بودهاند که از این حرفهی مقدس سوءاستفاده کرده و دانش خود را در جهت آزار و اذیت افراد به کار بردهاند و جان انسانها و حیوانات زیادی را گرفتهاند. آزمایشات غیرانسانی، شرورانه و ترسناکی در طول تاریخ روی انسانها و حیوانات انجام شده که چند مورد از این آزمایشات را در ادامه مطلب میخوانید.

در سال ۱۹۵۱، دکتر آلبرت. ام. کلیگمن، متخصص پوست از دانشگاه پنسیلوانیا و مخترع «رتین آ» که برای بهبود جوشهای صورت استفاده میشود، آزمایشی را روی زندانیان زندان فیلادلفیا انجام داد. او بعدها در مورد این آزمایش به خبرنگاران گفت: «من فقط سطح پوست را با چشم خودم میدیدم. مثل این بود که یک کشاورز برای اولین بار زمین کشاورزی را میبیند.» طی بیست سال، زندانیان با رضایت خود به کلیگمن اجازه دادند تا از آنها برای آزمایش خمیردندان، دئودورانت، شامپو، کرم دست و صورت، نوشیدنیهای رژیمی، قطرهی چشم و رنگ مو استفاده کند. باوجود اینکه آزمایش نیازمند بیوپسی یا بافتبرداری بود و زندانیان مراحل سخت و دردناکی را پشت سر میگذاشتند، هیچ کدام از آنها آسیب جدی و طولانی مدت ندیدند.

در سال ۱۹۹۵، هنریتا که یک زن بیسواد و فقیر آفریقایی-آمریکایی بود، بدون اینکه بداند، تبدیل به یک مورد آزمایشگاهی برای دانشمندان شده بود. از سلولهای او برای اهداف پزشکی استفاده میشد. دانشمندان قبلا هم در زمینهی کشت و رشد سلولی فعالیت کرده بودند اما سلولهای هنریتا، اولین مواردی بودند که زنده نگه داشته و تقسیم شده بودند. سلولهای هنریتا «HeLa» نامیده میشدند که برگرفته از نام او بود و این سلولها در جهت پیشرفت واکسن فلج اطفال و تحقیقاتی در زمینهی سرطان، ایدز و دیگر آزمایشات استفاده شدند. تا سالها همسر و فرزندان هنریتا از اینکه چگونه از او برای انجام این تحقیقات استفاده میشد، بیخبر بودند.
پروژه QKHILLTOP

در سال ۱۹۵۴، سازمان سیا آزمایشی تحت عنوان QKHILLTOP انجام داد تا تکنیکهای جدیدی که چینیها برای بازجویی استفاده میکردند را مطالعه کند. دکتر هارولد ولف از دانشکدهی پزشکی کورنل، هدایت این پروژه را به عهده داشت. او از سازمان سیا اطلاعاتی دربارهی زندانیکردن، شکنجه، شستوشوی مغزی و هیپنوتیزم دریافت کرد و به همراه تیم خود شروع به طراحی فرایندها و ساخت داروهایی کردند که در آن آسیب زیادی به مغز میرسید. طبق نامهای که هارولد ولف، بعدها نوشت، او از سازمان سیا انتظار داشت تا برای دیدن اثر کامل این داروها و تحقیقات، سوژههای مناسبی برای این آزمایش فراهم کند.

در طول جنگ جهانی دوم، مالاریا و بیماریهای دیگر در عملکرد ارتش آمریکا خلل وارد میکردند. برای جلوگیری از این اختلالات، پروژهی تحقیقات مالاریا در ندامتگاه استیت ویل آغاز شد. پزشکان دانشگاه شیکاگو ۴۴۱ داوطلب از زندانیان را در معرض نیش مالاریا قرار دادند. باجود اینکه یکی از زندانیان بر اثر حمله قبلی جان باخت، محققین اعتقاد داشتند مرگ او به تحقیق آنها ربطی نداشته است. این آزمایش تا ۲۹ سال در این زندان ادامه داشت.

در سال ۱۸۲۲، یک تاجر پوست و خز با شلیک گلوله زخمی شد. دکتر ویلیام بیومونت او را درمان کرد. باوجود اینکه این تاجر زنده ماند، سوراخی که روی شکمش به وجود آمده بود هرگز خوب نشد. دکتر بیومونت از این فرصت استفاده کرد تا دربارهی نحوهی گوارش غذا اطلاعاتی بهدست بیاورد. او غذاها را به وسیلهی یک نی به داخل شکم تاجر میفرستاد و بعد از چند ساعت آن را برمیداشت تا ببیند چه تغییراتی در آن رخ داده است. این کار باعث شد مشخص شود گوارش یک عمل شیمیایی است نه مکانیکی.

در سال ۱۹۵۰، سازمان سیا به دنبال یافتن پاسخ این سوال که آیا میتوان کنترل ذهن یک فرد را آنچنان در دست گرفت که کارهایی برخلاف میل خود و قوانین طبیعی انجام دهد، پروژهای را تحت عنوان آرتیچوک آغاز کرد. در این پروژه از هیپنوتیزم، مورفین و دیگر مواد مخدر و مواد شیمیایی استفاده میشد تا کنترل ذهن افراد را بدون آنکه خودشان بدانند در دست بگیرند. این پروژه در اواسط دههی ۶۰ متوقف شد؛ اما تحقیقات بیشتری در این زمینه آغاز شدند.

در سال ۱۹۵۴، مطالعه بر روی افرادی که در معرض مواد پرتوزا قرار گرفته بودند آغاز شد. این پروژه ۴.۱ نام داشت. ارتش آمریکا، مطالعهای پزشکی بر روی افراد مارشال آیلند آغاز کرد، جاییکه یک آزمایش اتمی بیشتر از آنچه که باید مواد پرتوزا منتشر کرده بود. درواقع این آزمایشی بود که حکومت برای ارزیابی میزان آسیب در برابر مواد پرتوزا صورت داده بود. بسیاری عقیده دارند این آزمایش از روی عمد نبوده، اما مردم بومی اعتقاد دارند این پروژه، برنامهریزی شده بوده است.

در سال ۱۹۳۹، محققین دانشگاه لوآ، وندن جانسون و ماری تودور، آزمایشی وحشتناک روی کودکان یک یتیمخانه انجام دادند. آنها کودکان را به دو گروه تقسیم کردند. در گروه اول با کودکان با احترام برخورد میشد و آنها برای حرفهایی که میزدند تشویق میشدند. اما در گروه دوم، با کودکان بدرفتاری میشد و آنها را تحقیر میکردند. همین باعث شد کودکان گروه دو رفتارهای بدی از خود نشان بدهند و دچار مشکل در تکلم شوند و اثرات این آزمایش تا پایان عمر همراه آنها باشد. برخی از این کودکان دیگر حرف نزدند. این دو محقق که از اثرات منفی آزمایشاتی که نازیها روی مردم انجام میدادند میترسیدند، نتایج این آزمایش را هرگز منتشر نکردند.
منبع: benita.ir
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.