- بعد از عمل گونه، حرفهایش را به گونه دیگری میزد.
- تنها روزی که شب نمیشود، روز قیامت است.
- کلیه خراب، برایم سنگ تمام گذاشت.
- زاغ سیاهش را چوب زدم، مرد.
- خانه به دوش، کمردرد گرفت.
- آدم سربهزیر، آدمهای سربلند را نمیبیند.
- امیدش را از دست داد، سیاه پوشید.
- نقاش منتظر، به خوبی انتظار میکشد.
- اره، پای درخت پیر را از جنگل کوتاه میکند.
- در بوته گل سفید، یک گل تو زرد از آب درآمد.
- شب خودش را، به روز رسانی میکند.
- امتحان الهی به قدری سخت بود، که رفوزه شدم.
- در زمستان با دوستی بیرون میروم که صدای گرمی دارد.
- چشم بینای الفبا، ه دو چشم است.
- منتقد سینما، در ایام بیکاری چک هم نقد میکند.
- آدمی که نمیخواست آفتابی شود، شبها به پیادهروی میرفت.
- کور دل، نگاه عاشقانه را نمیبیند.
- آرایشگری که خط ریش را کج میزد، در کلاس خطاطی ثبت نام کرد.
- روزهدار بود، حسرت دنیا را میخورد.
- دانشجویی که مسلط به زبانهای خارجی بود، در کلهپاچهای مشغول به کار شد.
- اولین و آخرین سفر فقرا، سفر آخرت است.
- کسی که به دنبال دردسر میگردد، همراهش قرص سردرد دارد.
- برای اینکه چشم و دلش روشن شود، به خودش برق وصل کرد.
- آدم سرشناسی است، آرایشگر.
- خیاط لجباز، سر سوزن از تصمیمش پایین نمیآید.
- زمان مثل برق میگذشت، تا چراغ زندگیاش روشن بماند.
محمدمهدی معارفی
1 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.