بعد از حمله اعراب و اختلاف فرهنگ های کهن و متمدن ایرانی با فرهنگ عربی، موسیقی نیز همچون سایر هنرها از ایران به سایر ممالک و قبایل عربی برده شد.
اعراب نیز موسیقی را نیز مانند سایر علوم، اداب و رسوم و صناعات از ایران اقتباس نمودند. نوعی تمپونی ابتدایی و احتمالاٌ نی انبان بسیار ساده به اضافه قاشقک کل ابزار موسیقی اعراب بوده.
آنها با ورود به ایران با سازها و موسیقی بسیار پیشرفته ایرانی آشنا می شدند و سازهایی مانند نای، سنج، بربط نیز از سازهای ایرانی بود که وارد موسیقی عربی شده بود.
از سویی عربها به دلیل نداشتن پیشینه قوی هنری و نفوذ و رسوخ فرهنگ و طرز تفکر اعراب در فرهنگ ایرانی آهسته آهسته هنرهای جدید و کاملاٌ استلریزه ای پیدا می شد.
اعراب نیز موسیقی را نیز مانند سایر علوم، اداب و رسوم و صناعات از ایران اقتباس نمودند. نوعی تمپونی ابتدایی و احتمالاٌ نی انبان بسیار ساده به اضافه قاشقک کل ابزار موسیقی اعراب بوده.
آنها با ورود به ایران با سازها و موسیقی بسیار پیشرفته ایرانی آشنا می شدند و سازهایی مانند نای، سنج، بربط نیز از سازهای ایرانی بود که وارد موسیقی عربی شده بود.
از خوانندگان و نوازندگان مشهور عرب آن دوران اعشی بن قیس، عبدالله بن زبیر، سعید بن مسجع می باشند و از جمله موسیقی دان های ایرانی مشهور آن عهد می توان از نشیط فارسی، ابن محرز یونس کاتب (که وی بیشتر نویسنده بوده و آثاری در مورد موسیقی و آهنگسازی دارد).
بعدها به دلیل منع و تحریم موسیقی در اسلام این هنر به خصوص در دوره خلفای راشدین که قوانین شرع را با شدت و حدت کامل اجرا می کردند، تقریباٌ متروک شد و تنها پس از روی کار آمدن خلفای اموی بر مسند قدرت مقداری از احکام شرعی را کاسته و آرم آرام موسیقی ارکستری، تک نوازی ها به همراه نغمه سرایی و همین طور موسیقی مجلسی در دربارها وارد گردید.
در این میان موسیقی دانان ایرانی ارج و منزلت تام یافتند که بعد از آشنایی با زبان و ادبیات عرب، اشعار عربی را با موسیقی و نواهای ایرانی در هم آمیختند. در زمان معاویه و یزید موسیقی ایرانی قدم از حجاز و بغداد بیرون نهاد و در دیگر مناطق اسلامی اندک اندک رواج یافت.
شهرهایی مانند شام و حجاز و بغداد که مرکز خلافت اعراب به حکومت رسیده شده بود تبدیل به مراکز عیش و عشرت شد و دیری نگذشت که غزل سرایی، سرودخوانی، غنا، آوازهای خوش و موسیقی های مجلسی اعیانی رونق یافت و خوانندگان و مطربان فراوانی در دربارها حضور یافتند.
بعدها به دلیل منع و تحریم موسیقی در اسلام این هنر به خصوص در دوره خلفای راشدین که قوانین شرع را با شدت و حدت کامل اجرا می کردند، تقریباٌ متروک شد و تنها پس از روی کار آمدن خلفای اموی بر مسند قدرت مقداری از احکام شرعی را کاسته و آرم آرام موسیقی ارکستری، تک نوازی ها به همراه نغمه سرایی و همین طور موسیقی مجلسی در دربارها وارد گردید.
در این میان موسیقی دانان ایرانی ارج و منزلت تام یافتند که بعد از آشنایی با زبان و ادبیات عرب، اشعار عربی را با موسیقی و نواهای ایرانی در هم آمیختند. در زمان معاویه و یزید موسیقی ایرانی قدم از حجاز و بغداد بیرون نهاد و در دیگر مناطق اسلامی اندک اندک رواج یافت.
شهرهایی مانند شام و حجاز و بغداد که مرکز خلافت اعراب به حکومت رسیده شده بود تبدیل به مراکز عیش و عشرت شد و دیری نگذشت که غزل سرایی، سرودخوانی، غنا، آوازهای خوش و موسیقی های مجلسی اعیانی رونق یافت و خوانندگان و مطربان فراوانی در دربارها حضور یافتند.
اما نقش عمده را در این بین موسیقی دانهای ایرانی داشتند که علاوه بر دربار در مجالس خصوصی و در میان مردم از ابراهیم و پسرش اسحاق نام برد و همین طور ابراهیم موصلی پسر ماهان که از استادان فن موسیقی و ماهر در نواختن عود و آوازخوانی بود. اسحق بن ابراهیم نیز از مشاهیر آن دوران بود و همین طور منصور زلزل.
به هر حال چه در دوره های قبلی و چه در دوره های بعد از اسلام ایران و کشورهای تابعه آن دارای یک نوع موسیقی عملی و با بنیه بودند و نوازندگان و سرایندگان درصدد جستجوی قواعد ارتباط اصوات و الحان بودند.
باری هرچند که گفته می شود ایرانیان رعایت اصول و به قاعده در آوردن الحان و اصوات را از یونانیان و رومیان اقتباس کرده اند و در مکتوبات خود به این قواعد اشاره نموده و بتدریج درصدد تکمیل آن برآمده اند و نغمات و مایه ها و مقامات موسیقی خود را با قواعد و اصول کلی صداشناسی و فیزیک صدا تطبیق کردند و از نظر ریاضی نیز در ارتباط و نسبتهای اصوات، بحث و گفتگو نمودند که به تدریج اصول و قواعد حاکم بر موسیقی ایرانی گردید.
در قرون و دوره های بعدی نیز دانشمندانی بودند که در کتابها و دیگر تالیفات خود سعی در تکوین قواعد موسیقی و بحث و آشنایی با موسیقی ایرانی نمودند که شاخص ترین آنها عبارتند از:
ابونصر فارابی در کتاب الموسیقی الکبیر ، ابوعلی سینا جزئی به عربی در کتاب شفا راجع به موسیقی دارد و جزء دیگر دانشنامه علایی می باشد.
باری هرچند که گفته می شود ایرانیان رعایت اصول و به قاعده در آوردن الحان و اصوات را از یونانیان و رومیان اقتباس کرده اند و در مکتوبات خود به این قواعد اشاره نموده و بتدریج درصدد تکمیل آن برآمده اند و نغمات و مایه ها و مقامات موسیقی خود را با قواعد و اصول کلی صداشناسی و فیزیک صدا تطبیق کردند و از نظر ریاضی نیز در ارتباط و نسبتهای اصوات، بحث و گفتگو نمودند که به تدریج اصول و قواعد حاکم بر موسیقی ایرانی گردید.
در قرون و دوره های بعدی نیز دانشمندانی بودند که در کتابها و دیگر تالیفات خود سعی در تکوین قواعد موسیقی و بحث و آشنایی با موسیقی ایرانی نمودند که شاخص ترین آنها عبارتند از:
ابونصر فارابی در کتاب الموسیقی الکبیر ، ابوعلی سینا جزئی به عربی در کتاب شفا راجع به موسیقی دارد و جزء دیگر دانشنامه علایی می باشد.
صفی الدین ارموی دو کتاب به نام رساله شرفیه و کتاب الادوار نوشت.
قطب الدین شیرازی نیز از جمله فلاسفه ایرانی کتابی به نام دره التاج لعزه الدباج و در فن چهارم از علم ریاضی شرح مفصلی راجع به موسیقی دارد.
قطب الدین شیرازی نیز از جمله فلاسفه ایرانی کتابی به نام دره التاج لعزه الدباج و در فن چهارم از علم ریاضی شرح مفصلی راجع به موسیقی دارد.
دیگری عبدالقادر مراغه ای است که کتاب موسیقی خود را به نام مقاصدالاحان نگاشته است.
همچنین دو کتاب دیگر راجع به موسیقی به وی منصوب است به نامهای جامع الاحان و دیگری شرحی است که به کتاب الادوار صفی الدین نوشته است.
همچنین دو کتاب دیگر راجع به موسیقی به وی منصوب است به نامهای جامع الاحان و دیگری شرحی است که به کتاب الادوار صفی الدین نوشته است.
به همت :"طاهره جعفری"
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.