کشاورز و اپرا نویس موفق
تولد:ایتالیا,لورونکول 1813
مرگ:ایتالیا,میلان 1901
مهمتری اپرا نویس ایتالیایی که ملودی هایی از آثارش در تمام دنیا شناخته شده هستند.(آیدا,Aida,لاتراویاتا,La travita, ایلتروواتورو,Regoletto)جزء اپراهای مشهور ار هستند...تولد:ایتالیا,لورونکول 1813
مرگ:ایتالیا,میلان 1901
در سال 1814 روزی که نیروهای نظامی به دهکده کوچک لورونکول در ایتالیا حمله کردند,لویجیا وردی به بالای برج ناقوس کلیسای ده فرار کرد.سربازان همه کسانی را که در کلیسا بودند کشتند,به جز او وبچه اش.آنها در برج ماندند تا اینکه نظامیان رفتند و امنیت بر قرار شد.
مادر جوزپه وردی آن روز نه فقط زندگی فرزندش,بلکه قسمتی از تاریخ اپرا را نجات داد.
چند سال بعد که وردی خادم همان کلیسا شد و برای اولین بار صدای ارگ به گوشش خورد,آنقدر مجذوب شده بود که صدای کشیش را که به او میگفت چه کاری انجام دهد نشنید.
کشیش اصبانی شد و او را به پایین پله ها هل داد.وقتی از آن حالت خلسه بیرون آمد,از پدر و مادرش خواهش کرد که اجازه دهند موسیقی یاد بگیرد.
او ده ساله بود گه ارگ نواز شد و در نوجوانی در یک شهر کوچک دیگر هم شغل پیدا کرد.او در باران و در آفتاب مسافت شش مایلی بین ده و این شهر را پیاده طی میکرد.بالاخره یک شب کریسمس طوفانی در راه خانه,درون یک گودال پر از آب افتاد و نتوانست به تنهایی خودش را از آن نجات دهد.
وردی با معشوق دوران بچه گیش مارگریتا ازدواج کرد.او دومین اپرای خودش را در دوران سختی نوشت که همسر و دو فرزندش بیمار شدند و دنیا رفتند.قرار بود این اثر یک اپرای کمدی باشد.
اما احتمالا وردی در آن دوره آنقدر افسرده بود که نتوانست از آن اپرا یک اثر شاد بسازد چون در حین اجرای آن مردم شروع به اعتراض کردند.
وردی نا امید شد و قسم خورد که موسیقی ساختن را کنار بگذارد.بعد از آن مدیر تالار اپرای (لاسکالا La scala opera house) از او خواهش کرد که برای یک (لیبرتو (متن اپرا)Libretto )جدید موسیقی بسازد.
وردی حتی نمی خواست لیبرتو را بخواند.اما خواندن یکی از صفحات آن همان و تا صبح بیدار ماندن همان,تا صبح او تمتم متن را از بر کرده بود.به این ترتیب اپرای سوم وردی به نام (نابوکو Nabucco) هم ساخته شد و این بار صدای تشویق مردم آنقدر بلند بود که او ترسیده بود و فکر میکرد که دارنر هو میکنند.
حلا وردی آنقدر طرفدار پیدا کرده بود که موقع تمرین اپراهای بعدی مثل آیدا و لاتراویاتا تمام روزنه ها و شکافهای سالن را میبستند تا هزاران نفری که در اطراف سالن جمع می شدند نتوانند داخل راببینند.
وردی به نطرات منتقدین در باره موسیقی اش چندان اهمیت نمی داد ,اما دوست داشت که مردم از کارش لذت ببرند.
می گفت: مردم هر چیزی را میتوانند تحمل کنند به جز دلزدگی.ولی مردم به هیچ وجه از از موسیقی او دلزده نمی شدند.او با سرمایه ای که از راه موسیقی بدست آورده بود یک مزرعه در خارج از شهر خرید.شاید وردی تنها آهنگ ساز بزرگی بود که در کشاورزی هم به موفقیت رسید.او با استفاده از آخرین تکنیک ها سبزی و دام پرورش می داد و بعد از ساختن هر اپرا یک درخت می کاشت.
وردی از همسر دومش,جوزپینا که یک خواننده مشهور (سوپرانو soprano)بود فرزندی نداشت.او عاشق حیوانات بود و چند گربه,طوطی,طاووس و یک سگ از نژاد اسپانیل به نام لولو داشت.اغلب در یکی از جا دکمه هایش گل می گذاشت و گیاهان تنها هدیه مورد علاقه اش بودند(به خصوص کاکتوس یا نخل)
وردی دوست داشت زندگی کند.ساعت پنج از خواب بیدار میشد,در وزرعه اش قدم میزد وشاید با بک قایق کوچک در دریاچه شخصی اش قایقرانی میکرد.
شعر(به خصوص شکسپیر)و تاریخ خواندن را دوست داشت وشبها زود به خواب می رفت.
احتمالا وردی تنها آهنگسازی بود که سناتور مجیس هم شد.او با بی میلی به پارلمان ایتالیا وارد شد و در آنجا هم دغدغه اصلی اش این بود که آموزش رایگان موسیقی را در برنامه درسی مدارس بگنجاند.
اگر وردی زنده بود حتما از این کتاب خوشش نمی آمد.او دوست داشت که موسیقی اش به جای او حرف بزند و معتقد بود که زندگی اش به هیچ کس مربوط نیست.یکبار وقتی که گروهی از هوادارانش به دیدنش آمده بودند,خودش را در انبار مخفی کرد.
او که در ایتالیا یکی از محبوب ترین شحصیت ها به شمار می رفت,هشتاد و هفت سال زندگی کرد.تعداد بی شماری از مردم در ماسم تدفین او شرکت کردند و هر کدام قسمتی از اپراهایش را می خواندند.
وردی تا روز قبل از تمرین نهایی آهنگ (لا دونا اموبیله La donna E mobile )از اپرای لیگولتو را حتی به خواننده آن هم نشان نداد,چون میترسید این آهنگ قبل از موعد همه جا پخش شود و مردم در کوچه و خیابان آن را زمزمه کنند.
اولین شب اجرای آیدا در قاهره مصر,در سال 1871 علاوه بر خوانندگان پند فیل واقعی هم به روی صحنه آورده شدند.با گذشت بیشتر از صدسال از آن تاریخ ,آیدا تا به حال بیش از هر اپرای دیگری در تالار (متروپولتین Metropolitan )نیویورک به روی صحنه آمده است.(این اپرا به همراه ریگولتو و لاتراویاتا جزو ده اپرای برتر دنیاست.)
به همّت: سونيا خندان
مسئول انجمن هاي: عر فان_ مسائل مختلف ادبي
ايميل: hakimnezami9990@yahoo.com
شناسه: hakimnezami9990
مادر جوزپه وردی آن روز نه فقط زندگی فرزندش,بلکه قسمتی از تاریخ اپرا را نجات داد.
چند سال بعد که وردی خادم همان کلیسا شد و برای اولین بار صدای ارگ به گوشش خورد,آنقدر مجذوب شده بود که صدای کشیش را که به او میگفت چه کاری انجام دهد نشنید.
کشیش اصبانی شد و او را به پایین پله ها هل داد.وقتی از آن حالت خلسه بیرون آمد,از پدر و مادرش خواهش کرد که اجازه دهند موسیقی یاد بگیرد.
او ده ساله بود گه ارگ نواز شد و در نوجوانی در یک شهر کوچک دیگر هم شغل پیدا کرد.او در باران و در آفتاب مسافت شش مایلی بین ده و این شهر را پیاده طی میکرد.بالاخره یک شب کریسمس طوفانی در راه خانه,درون یک گودال پر از آب افتاد و نتوانست به تنهایی خودش را از آن نجات دهد.
وردی با معشوق دوران بچه گیش مارگریتا ازدواج کرد.او دومین اپرای خودش را در دوران سختی نوشت که همسر و دو فرزندش بیمار شدند و دنیا رفتند.قرار بود این اثر یک اپرای کمدی باشد.
اما احتمالا وردی در آن دوره آنقدر افسرده بود که نتوانست از آن اپرا یک اثر شاد بسازد چون در حین اجرای آن مردم شروع به اعتراض کردند.
وردی نا امید شد و قسم خورد که موسیقی ساختن را کنار بگذارد.بعد از آن مدیر تالار اپرای (لاسکالا La scala opera house) از او خواهش کرد که برای یک (لیبرتو (متن اپرا)Libretto )جدید موسیقی بسازد.
وردی حتی نمی خواست لیبرتو را بخواند.اما خواندن یکی از صفحات آن همان و تا صبح بیدار ماندن همان,تا صبح او تمتم متن را از بر کرده بود.به این ترتیب اپرای سوم وردی به نام (نابوکو Nabucco) هم ساخته شد و این بار صدای تشویق مردم آنقدر بلند بود که او ترسیده بود و فکر میکرد که دارنر هو میکنند.
حلا وردی آنقدر طرفدار پیدا کرده بود که موقع تمرین اپراهای بعدی مثل آیدا و لاتراویاتا تمام روزنه ها و شکافهای سالن را میبستند تا هزاران نفری که در اطراف سالن جمع می شدند نتوانند داخل راببینند.
وردی به نطرات منتقدین در باره موسیقی اش چندان اهمیت نمی داد ,اما دوست داشت که مردم از کارش لذت ببرند.
می گفت: مردم هر چیزی را میتوانند تحمل کنند به جز دلزدگی.ولی مردم به هیچ وجه از از موسیقی او دلزده نمی شدند.او با سرمایه ای که از راه موسیقی بدست آورده بود یک مزرعه در خارج از شهر خرید.شاید وردی تنها آهنگ ساز بزرگی بود که در کشاورزی هم به موفقیت رسید.او با استفاده از آخرین تکنیک ها سبزی و دام پرورش می داد و بعد از ساختن هر اپرا یک درخت می کاشت.
وردی از همسر دومش,جوزپینا که یک خواننده مشهور (سوپرانو soprano)بود فرزندی نداشت.او عاشق حیوانات بود و چند گربه,طوطی,طاووس و یک سگ از نژاد اسپانیل به نام لولو داشت.اغلب در یکی از جا دکمه هایش گل می گذاشت و گیاهان تنها هدیه مورد علاقه اش بودند(به خصوص کاکتوس یا نخل)
وردی دوست داشت زندگی کند.ساعت پنج از خواب بیدار میشد,در وزرعه اش قدم میزد وشاید با بک قایق کوچک در دریاچه شخصی اش قایقرانی میکرد.
شعر(به خصوص شکسپیر)و تاریخ خواندن را دوست داشت وشبها زود به خواب می رفت.
احتمالا وردی تنها آهنگسازی بود که سناتور مجیس هم شد.او با بی میلی به پارلمان ایتالیا وارد شد و در آنجا هم دغدغه اصلی اش این بود که آموزش رایگان موسیقی را در برنامه درسی مدارس بگنجاند.
اگر وردی زنده بود حتما از این کتاب خوشش نمی آمد.او دوست داشت که موسیقی اش به جای او حرف بزند و معتقد بود که زندگی اش به هیچ کس مربوط نیست.یکبار وقتی که گروهی از هوادارانش به دیدنش آمده بودند,خودش را در انبار مخفی کرد.
او که در ایتالیا یکی از محبوب ترین شحصیت ها به شمار می رفت,هشتاد و هفت سال زندگی کرد.تعداد بی شماری از مردم در ماسم تدفین او شرکت کردند و هر کدام قسمتی از اپراهایش را می خواندند.
وردی تا روز قبل از تمرین نهایی آهنگ (لا دونا اموبیله La donna E mobile )از اپرای لیگولتو را حتی به خواننده آن هم نشان نداد,چون میترسید این آهنگ قبل از موعد همه جا پخش شود و مردم در کوچه و خیابان آن را زمزمه کنند.
اولین شب اجرای آیدا در قاهره مصر,در سال 1871 علاوه بر خوانندگان پند فیل واقعی هم به روی صحنه آورده شدند.با گذشت بیشتر از صدسال از آن تاریخ ,آیدا تا به حال بیش از هر اپرای دیگری در تالار (متروپولتین Metropolitan )نیویورک به روی صحنه آمده است.(این اپرا به همراه ریگولتو و لاتراویاتا جزو ده اپرای برتر دنیاست.)
به همّت: سونيا خندان مسئول انجمن هاي: عر فان_ مسائل مختلف ادبي
ايميل: hakimnezami9990@yahoo.com
شناسه: hakimnezami9990
0
0
0
0 نفر
0 نظر
برای ارسال نظر، باید در سایت عضو شوید.