قصه شب: بامداد خمار 82
16 اسفند 1390 , بازدید ها: 431
سال دوم، پس از گذشتن نوروز که آن نیز سوت و کور سپری شد، او بچه را که حالا یک [..]
16 اسفند 1390 , بازدید ها: 431
سال دوم، پس از گذشتن نوروز که آن نیز سوت و کور سپری شد، او بچه را که حالا یک [..]
15 اسفند 1390 , بازدید ها: 473
- باور نمی کنی، ماشاالله قد کشيده. صورت پنجه آفتاب. مشق پیانو می کند. معلم های [..]
14 اسفند 1390 , بازدید ها: 799
قند توی دلم آب شد. رحیم پرسید: - کجا؟ حالا چرا می خواهی به این زودی بروی؟ [..]
13 اسفند 1390 , بازدید ها: 454
رحیم برگشت. یک دست روی زانو نهاد و به دست دیگر تکیه داد و با صدایی کشدار که به [..]
12 اسفند 1390 , بازدید ها: 426
یک هفته گذشت. حال خوشی نداشتم. می دانستم که بعد از زایمان به بعضی از زن ها حالت [..]
11 اسفند 1390 , بازدید ها: 482
آرزو می كردم زمانی فرا برسد كه آرام بگیرم. رحیم كنارم بود. با چشمانی نگران و [..]
9 اسفند 1390 , بازدید ها: 500
صبح روز بعد رحیم اتاق آن سوی حیاط را كه انتهای دالان ورودی قرار داشت مرتب كرد و [..]
8 اسفند 1390 , بازدید ها: 678
گوش تا گوش می نشستند و سفره را در وسط پهن می كردند: « آش رشته، سكنجبین و كاهو، [..]
7 اسفند 1390 , بازدید ها: 670
- خوب، مادرم غلط كرد. راضی شدی؟ حالا دیگر گریه نكن. می خواهی دل مرا آب كنی؟ [..]
7 اسفند 1390 , بازدید ها: 695
- آخر دایه جانم این جا است. - خوب باشد، مگر دفعه اول است كه مرا می بیند؟ با [..]
5 اسفند 1390 , بازدید ها: 653
راستش نمی خواستم بگویم كه تو هم غصه بخوری. ولی حالا می گویم كه فكر نكنی خانم [..]
4 اسفند 1390 , بازدید ها: 557
آن شب هر سه زیر كرسی خوابیدیم و باز من دلم گرفت. صبح، مثل همیشه رحیم زودتر از [..]
3 اسفند 1390 , بازدید ها: 378
چه قدر با دایه خندیدیم. چه قدر نزهت برایم عزیز بود. خوب حق او را كف دستش گذاشته [..]
2 اسفند 1390 , بازدید ها: 830
نه، مهمان نداشتم. من بودم و رحیم. ولی از آن جا كه در خانه پدرم كمتر از دو سه [..]
30 بهمن 1390 , بازدید ها: 457
[..]
29 بهمن 1390 , بازدید ها: 764
رحیم آمد و هر سه با هم ناهار خوردیم. مادر شوهرم با من مهربان بود. بی نهایت به [..]
28 بهمن 1390 , بازدید ها: 882
بدترین مرحله، كشیدن آب حوض و شب هایی بود كه نوبت ما بود. میراب محله می آمد و سر [..]
27 بهمن 1390 , بازدید ها: 471
دو ساعت به ظهر بود كه برای خوردن ناشتایی از آن اتاق كوچك بیرون آمدیم. سماور از [..]
26 بهمن 1390 , بازدید ها: 988
و خداحافظی كرد. صدای كش كش قدم ها، صدای بسته شدن در كوچه، صدای پای اسب ها و چرخ [..]
25 بهمن 1390 , بازدید ها: 1 019
سرم را به دیوار تكیه دادم و چشم هایم را بستم و گفتم: - امشب و هر شب. سرش را به [..]