قصه شب: ياسمين 82
10 بهمن 1392 , بازدید ها: 911
كاوه – اونا گفتن حالا تو كي رو دوست داري؟ منم گفتم فريبا رو. اونا گفتن فريبا [..]
10 بهمن 1392 , بازدید ها: 911
كاوه – اونا گفتن حالا تو كي رو دوست داري؟ منم گفتم فريبا رو. اونا گفتن فريبا [..]
9 بهمن 1392 , بازدید ها: 834
بهش خنديدم كه گفت: ميدونم غيرتت قبول نمي كنه كه از من چيزي قبول كني. تو هميشه [..]
7 بهمن 1392 , بازدید ها: 791
چون اصلاً توي فرهنگ شون نيست. اگه يكي از اونا به يكي ديگه شون اين حرف رو بزنه، [..]
3 بهمن 1392 , بازدید ها: 720
شب بهت خبر مي دم كه چي شده و پدرم چي گفته. -چرا فردا صبح باهاش حرف نمي زني؟ [..]
1 بهمن 1392 , بازدید ها: 734
اينطوري تو راضي هستي؟ بدون جشن و عروسي و اين حرف ها؟ فرنوش – اون قدر تو خونه [..]
30 دی 1392 , بازدید ها: 832
همين كه يه زندگي معقول برام درست بشه، خدا رو شكرمي كنم. مادر فرنوش – آفرين اين [..]
29 دی 1392 , بازدید ها: 626
- تو معلومه كه پسر خوبي هستي. سختي كشيده اي و نبايد از اين حرفها ناراحت بشي. [..]
26 دی 1392 , بازدید ها: 682
كاوه – تنبل نرو به سايه سايه خودش مي آيه! بلند شو ببينم ديشب چه خاكي تو سرت [..]
25 دی 1392 , بازدید ها: 693
خير يه اتاق اجاره كردم و توش زندگي مي كنم. -ماشين پاشين هم حتماً ماكو! -ببخشيد [..]
21 دی 1392 , بازدید ها: 894
قاشق گنده يا كوچيك؟! اگه استيك رو خواستم بخورم، چنگال رو دست چپ مي گيرن يا [..]
19 دی 1392 , بازدید ها: 635
تا چند وقت پيش ها اينطوري نبود. اما تازگي ها همه دنبال پول ن! كاوه – ميدوني [..]
18 دی 1392 , بازدید ها: 679
سلام تو كجا بودي؟ فرنوش – خونه بودم. حالا بگو تو كجا مي رفتي؟ -مي خواستم به سري [..]
17 دی 1392 , بازدید ها: 858
مي دونستم كجا برنامه داره. خيلي با خودم كلنجار رفتم ولي آخرش نتونستم خودم رو [..]
15 دی 1392 , بازدید ها: 844
گفت من مامانم رو مي خوام. بغض داشت خفه م مي كرد. چي مي تونستم به اين بچه بگم؟ [..]
14 دی 1392 , بازدید ها: 711
بعد از چند وقت يه خونه ديگه م همون طرفها خريدم. وضع زندگيم خيلي خوب شده بود [..]
11 دی 1392 , بازدید ها: 662
بشين هنوز خالي نشدم. چي بگم كه بفهمي! بايد عاشق باشي تا درد عاشق رو بفهمي. بايد [..]
10 دی 1392 , بازدید ها: 690
استاد استاد استاد، معروف شدم! نه اينكه خودم چيزي بارم نباشه! تعريف نباشه، پنجه [..]
8 دی 1392 , بازدید ها: 764
فرنوش – فردا صبح مامانم مي آد. كاوه وسط خيابون زد رو ترمز! -چرا همچين مي كني؟... [..]
5 دی 1392 , بازدید ها: 1 046
گم شو، يه دقيقه جدي باش. اگه پدر و مادرت نذاشتن چه غلطي مي كني؟ كاوه – همون [..]
4 دی 1392 , بازدید ها: 871
-پشت سر مردم حرف نزن. تازه اگه اين طور هم باشه، من بلد نيستم از اين تعريف ها [..]