قصه شب: ياسمين 21
5 آبان 1392 , بازدید ها: 779
ممنون كه حرفم رو گوش مي دي. فرنوش – زن بايد حرف شوهرش رو گوش كنه. وقتي اين حرف [..]
5 آبان 1392 , بازدید ها: 779
ممنون كه حرفم رو گوش مي دي. فرنوش – زن بايد حرف شوهرش رو گوش كنه. وقتي اين حرف [..]
4 آبان 1392 , بازدید ها: 817
خنديم و گفتم: - هر شاگردي آرزو داره كه يه معلم خوب گيرش بيفته. فرنوش – اول از [..]
3 آبان 1392 , بازدید ها: 851
آخه بهزاد امشب نمي خواست بياد اينجا، ولي انگار قسمت اين بود. البته منظور كاوه، [..]
2 آبان 1392 , بازدید ها: 842
ستايش – ما چايي مون رو بر ميداريم و مي ريم سراغ علائق شخصي مون. كاوه – بهزاد [..]
29 مهر 1392 , بازدید ها: 960
تو كه ميدوني من پدر و مادر ندارم. يه بچه يتيم هستم. از قديم هم گفتن آه يتيم زود [..]
25 مهر 1392 , بازدید ها: 714
كاوه – چشمت كور، دندت نرم. ناز و نوز كردن اين چيزهارو هم داره ديگه. -منكه چيزي [..]
25 مهر 1392 , بازدید ها: 696
كاوه – بابا بيا اصلاً اين كليه تو بگير ما بريم! -مرده شور تو و اون كليه و كليه [..]
23 مهر 1392 , بازدید ها: 819
بلند شديم و من حساب كردم و از اونجا اومديم بيرون و سوار ماشين شديم. فرنوش- [..]
22 مهر 1392 , بازدید ها: 847
فرنوش – ممنون. هوا سرده نمي شه روسري سرم كنم. سردم مي شه. كاپشنم رو پوشيدم و [..]
21 مهر 1392 , بازدید ها: 793
رضا بود كه بهم فرمون مي داد اما دست خودم نبود. تا شروع به تمرين مي كردم بي [..]
20 مهر 1392 , بازدید ها: 922
گفتم: پس هيچي، بلند شدم كه برم، كمي اين ور و اون ور رو نگاه كرد و گفت: اگه بازم [..]
19 مهر 1392 , بازدید ها: 773
اونقدر به كف پاهام زد تا تركه شكست. درد ضربه هاي آخر رو حس نمي كردم گريه هم نمي [..]
29 شهریور 1392 , بازدید ها: 909
يه نگاهي به ويلن كرد و يه نگاهي به من و گفت: - سالها بود كه اين ساز بود و قفل [..]
28 شهریور 1392 , بازدید ها: 736
كاوه – صحبت محبت نيست، مرده شور شمال مرده. اومدم تو رو ببرم جاش كار كني. - من [..]
26 شهریور 1392 , بازدید ها: 764
حرف دو پهلوئي بود. تا اين لحظه درست بهش نگاه نكرده بودم. يعني از نگاه كردن به [..]
25 شهریور 1392 , بازدید ها: 738
هدايت – نه عزيزم. اون كه حتماً لاي درختها ديدي آهوئيه كه نسل دوم يه آهوي ماده [..]
22 شهریور 1392 , بازدید ها: 850
هدايت – خيلي دوستش داري؟ سرم رو انداختم پايين و سكوت كردم. هدايت – دوست داشتن [..]
11 شهریور 1392 , بازدید ها: 855
تلفن رو به فرنوش دادم تا آدرس بيمارستان رو به كاوه بگه. در همين موقع مأمور به [..]
9 شهریور 1392 , بازدید ها: 887
با اين افكار ته دلم يه حال خوب بهم دست داد و راه افتادم دنبال تهيه غذا. امروز [..]
1 شهریور 1392 , بازدید ها: 982
صاحب مغازه و بچه ها خنديدن. صاحب مغازه گفت: باور كنين بچه ها. حاضرم اين مغازه و [..]