روبه‌رویم ایستاده بود از بس عصبانی بودم نگاهش نمی‌کردم. راستش دوست نداشتم [..]

شخصيت داستان‌هاي ياسمن شكرگزار همه به نوعي بيماري روحي دارند [..]

بي خيال لم داد روي راحتي و چشم دوخت به صفحه تلويزيون كه داشت چند پلنگ را در حال [..]

خواهندۀ مغربی در صف بزازان حلب میگفت: ای خداوندان نعمت، اگر شما را انصاف بودی [..]

مرد صیادی سه دختر داشت و هر روز یکی از آنها رو با خودش به کنار رودخانه میبرد تا [..]

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا [..]

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟‎ [..]

داستان عمو نوروز و ننه سرما از افسانه‌های نمادین گذار سال کهنه به سال نو است... [..]

[..]

[..]

[..]

[..]

[..]

[..]

وقتی شنید که پایی برای رفتن ندارد و باید تا آخر عمر رپی ویلچر بنشیند، تصمیم [..]

دانایی گفت: در سرزمین هندوستان درختی است که هر کس از میوه آن بخورد، عمر جاودان [..]

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار [..]

چند روز پیش، "یولیا واسیلی اونا" پرستار بچه‌هایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او [..]

روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا [..]

آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از [..]